جهان بینی عرفانی مولانا
مقدمه
عرفان پیشینه دراز و متداوم در جهان بینی بشریت دارد اما امروز عرفان و پیام عرفانی سر از نو در اندیشه و شورو حال مولانا جلال الدین محمد بلخی، برای بشریت و عصر حاضر به ویژه در اروپا و امریکا جدی گرفته شده است. مولانا انسانی است متفاوت که جهان بینی اش با فلسفه و منطق و علم فرق می کند زیرا مولانا نه در پی استدالال است و نه دنبال بحث عقلانی و نه هم تجربه های حسی را جدی می گیرد. بنابراین تفاوت او با دیگران، مولانا را هر چه بی کرانه تر و بزرگتر جلوه می دهد که فقط می تواند این بی کرانه گی مولانا در عرفان بگنجد و فراتر از فلسفه و علم، هستی و جهان را با رمزورازش دریابد و این رمز و رازعالم هستی را مولانا نه با عقل بلکه با عشق می خواهد، بکشاید.
پس دریافت مولانا و درک جهان بینی او با منطق، فلسفه وعلم امکان ندارد، به این معنا که مولانا را فقط با شور و وجد وحال عرفانی می توان شناخت بنابراین برای شناخت مولانا بایست عواطف عرفانی داشت یعنی عارف باید بود نه فلیسوف و منطقدان.
در این مقاله ماهم از ظن خود یار او می شویم، طوری که مولانا می گوید:
هرکسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من