حقوق یعنی عدل
به نام خدای مهربان
حقوق یعنی عدل
امروز رفته بودم بیمارستانی ، برای اینکه لاگهای سرورشون رو چک بکنم و اگر مشکلی بود اونا رو برطرف کنم و مثل خیلی وقتها توقعات جالبی هم میشنیدم ، مثل اینکه دوست داشتن که RAID سرورهاشون از 1 به 10 تغییر پیدا کنه و زمان اندکی هم گرفته بشه و جالبتر اینکه سیستم عامل هم به صورت مستقیم روی سرور HP نصب بود ، اینا مشکلاتی هست که وقتی بهش فکر میکنم زیاد خوشحال نمیشم .
رفتم پشت سیستمی که از طریق اون میتونستم به سرورها ریموت کنم و لاگها رو بررسی کنم ، مشغول کار بودم که ساعت به راحتی از ظهر گذشت و از اونجایی که ساعت 1 سعی میکنم به سمت خونه برم تا بتونم هم استراحتی کرده باشم و هم ناهار بخورم تا برای پارت دوم کارم یعنی 3 به بعد آماده باشم ، برام مهم بود که کارمو جمع بندی کنم ، ولی نشد و تا حدودا ساعت 3 من توی بیمارستان بودم.
ساعت 3 امیرحسین اومد دنبالم و رفتیم سمت خونه ، یکی از عکسهایی که به نظرم جالب اومد رو به اشتراک گذاشتم ، یکی از دوستهام که خیلی صاحب نظر هست بهم پیام داد تا در مورد این عکس نظرش رو بگه ، اولین حرفی که زد این بود که چرا کارشناسان IT ادارات نباید این موارد رو بلد باشن و شرکتهای خصوصی انجام بدن ، توضیح دادم که با توجه به کم بودن وقت و اینکه کار کلاینتها خیلی زیاد هست بدیهی هست که وقتی برای کارشناسان فناوری نمیمونه که بخوان آپدیت بمونن
صحبت از این شد که تو تمام دنیا ، متخصص ترین افراد جذب ادارات دولتی میشن و صورت من در حالی که پوکر فیس شده بود از استدلاهاش داشتم بهره میبردم ، صحبت از این میشد که ایران هرکسی در جایگاه خودش نیست ، صحبت از این که من حقوق خودم بهتر از هرکسی اینا رو میدونم و … توی تمام این مدت داشتم فکر میکردم
به اینکه آدمها چرا خودشون رو توی هر زمینه ای صاحب نظر میدونن ، چرا اینقدر میتونن راحت حرف بزنن ، چرا فکر میکنن چون درسی رو خوندن صاحب نظر شدن ، شاید دقیقا برای همین ایران اینطوری شد ، اینو میدونم وقتی ما تو شرایطی قرار داریم در واقع جهان درونمون رو داریم زندگی میکنیم ، جهان بیرون ما همونی هست که در درونمون ساختیم و شاید خیلی از ما ها داریم این شرایط با افکار و اعمالمون میسازیم ، آیا آدمی مثه دکتر سمیعی هم به این فکر میکنه مسبب فلان بدبختی کی هست ؟
چند روز پیشتر همین دوستم اومده بود شرکت به من سر بزنه و توی حرفاش بهم میگفت من و تو خیلی مشترکاتی داریم به همین دلیل هست که 20 سال هست با هم دوستیم ، امروز تو حرفاش وقتی بهش گفتم که عزیزم تو باید تو گود باشی تا بتونی اظهار نظر کنی بهم پرید و گفت ما تو خیلی زمینه ها میتونیم اشتراکاتی نداشته باشیم و ..
اینو قبول دارم که آدم ها همیشه دوست دارن کلونی هایی رو درست کنن و در اون گود صاحب نظر و عنصر تاثیر گذاری باشن و شاید این روشش نباشه ، خوب همه ی آدمها تیکه ای از یه پازل هستن که اگر نباشن کل این دنیا تکمیل نمیشه ، پس قطعا هرکسی در جایگاه درستش قرار بگیره بهترینه ، همش دوست دارم تلاش کنم اون جایگاه که مال من هست رو پیدا کنم و دوست دارم هرکسی همین تلاش کنه و دوست ندارم به کسی بگم چیکار کنه و کسی به من بگه چیکار کنم
یه دوستی توی سالهای 92 تا 95 داشتم که خیلی با من رفت و آمد میکرد ، البته با من و مجموعه ی شرکت ، آدمی بود پر از قوانین ، پر از نظر تئوری ، بعضی وقتها به این فکر میکردم با این همه نظمی که در دنیای خودش ایجاد کرده چطور احساس خفگی نمیکنه که البته میکرد ، بعضی وقتها اینقدر درگیر این نظم میشد که مثل سرگشته ها میشد ، این دوستهام رو که میدیدم به این فکر میکردم که چه دنیایی هست و البته آسون شاید ، یعنی قوانین دنیا اونقدری که مردم پیچیدش میکنن پیچیده نیست ، به نظرم ساده تره
امروز یه چیز دیگه هم بگم تا یادم نرفته ، یه نکته ای توی کتاب دبی فورد – نیمه تاریک وجود خونده بودم میگفت همه اون چیزی که هر فردی کسی رو تعریف میکنه در واقع داره خودش رو تعریف میکنه – این دوستم خیلی دوست داره به من بفهمونه که آدم خیلی قابل قبول و باحالیه ولی اینکه هست یا نیست نمیدونم
امروز نتونستم اونطوری که باید تکمیلش کنم – تا بعد
یعویش
هیضرم
زانرهم